کمر خم کرده قلبم دل نبستی
دلم بیمار و تو بی غم نشستی
تو خورشیدی و من دریا و ساحل
چرا جام غرورم را شکستی
***
دلم می بارد اشک از دیدگانش
به یاد تو اسیر زندگانش
مه از برگ شقایق خسته گشته
عذابی مانده درد از مهرگانش
***
تو می نالی و من دیوانه ای دوست
تو می لرزی و این نازت چه نیکوست
چه زیبا خوش گذشت آن لحظه ای را
جمال گردش تک چشم و ابروست
***
تو بی احسان و من حسّانی زاده
تو بی پیمان و دل پیمانی داده
خدا با بندگانش شاهدم هست
گلو لب تر نکرده اشک باده
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 05/11/1392
:: برچسبها:
دو بیتی جام غرور ,
:: بازدید از این مطلب : 1685
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0